مناجات با امام زمان عج...
وقت سحر رسیده و چشم تر آمدم
مثل گدای سوخته و مضطر آمدم
از خلق نا امیدم پشت در آمدم
من را ببخش که ثانیه ی آخر آمدم
روی مرا زمین مزن و آبرو بخر
دست مرا بگیر و کنارت خودت ببر
از من گناه لذت و حال بکا گرفت
از چشم های منتظر من حیا گرفت
بود و نبود من تویی،از من تو را گرفت
با اینهمه دوباره گمانم دعا گرفت
به به دعای خیر تو مولا چه میکند
ورنه گدای رو سیه اینجا چه میکند
در به درت شدیم که شاید امان دهی
از پا فتاده ایم به ماها توان دهی
نه اینکه آمدیم به ما لقمه نان دهی
ما آمدیم روی مهت را نشان دهی
تقصیر ماست قبول،ولی نازنین من
امشب بیا و روی گدا را زمین نزن
بی لطف تو عبادت دنیا قبول نیست
بی واسطه به خواهش تنها قبول نیست
اصلا بدون گریه دعاها قبول نیست
یعنی بدون روضه ی زهرا قبول نیست
یک جمله روضه بود حسن را شهید کرد
این داغ گیسوان حسن را سپید کرد
ای مهربان پیمبر شهر قرن بیا
خون میچکد ز حنجر طفل یمن بیا
بی گنبد است قبر امام حسن بیا
داعیه دار دین شده است اهرمن بیا
آماده ایم جان به فدای حرم کنیم
گلدسته های مادرمان را علم کنیم
محمد معاذالهی پور
1394/4/1