چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۵۵ ب.ظ
یک غزل قدیمی
شبیه شاخه ی نشکفته ای که پژمردم
هنوز پا نگرفتم که زود افسردم
هزار بار زمین خوردم و بلند شدم
و هیچوقت بروی کسی نیاوردم
مرا بخاطر تن پوش خاکی ام ول کرد
کسی که من خودم او را به آسمان بردم
غم تمام جهان روی شانه ام اما
من هیچگاه دلی را به غم نیازردم
شناسنامه ی من یک دروغ طولانیست
منی که روز بدنیا رسیدنم مُردم
من اولین کسی هستم که بر جنازه ی خود
نماز خواندم و حلوای خویش را خوردم
#محمد_معاذالهی_پور
۹۸/۱۲/۰۷