شهریور93
تمام خاطره هامان،تمامشان به درک
نبودن تو و این درد بی امان به درک
نشسته ام به تماشای بدبیاری هام
غروب سرد و نفس گیر پادگان به درک
فرار می کنم از این حصار تو در تو
فرار کردن از خویش همچنان به درک
چقدر تلخ که دیگر نمی رسیم به هم
مسیر جاده ی زنجان و اصفهان به درک
تمام منظره ها را سیاه می بینم
نگاه آبی دریا و آسمان به درک
...........
تن تو مثل بناهای بلخ غارت شد
شکوه و عزت ایران باستان به درک
<<چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم>>
به باد رفتن ایمان و دودمان به درک
تمام خاطره هامان،تمامشان به درک
نبودن تو و این درد بی امان به درک
نشسته ام به تماشای بدبیاری هام
غروب سرد و نفس گیر پادگان به درک
فرار می کنم از این حصار تو در تو
فرار کردن از خویش همچنان به درک
چقدر تلخ که دیگر نمی رسیم به هم
مسیر جاده ی زنجان و اصفهان به درک
تمام منظره ها را سیاه می بینم
نگاه آبی دریا و آسمان به درک
...........
تن تو مثل بناهای بلخ غارت شد
شکوه و عزت ایران باستان به درک
<<چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم>>
به باد رفتن ایمان و دودمان به درک