کوثر حسینی ...
وقتش شده از عالم بالا بنویسیم
اوصاف تو با جوهر دریا بنویسیم
وقتی که تو صاحب نفس مطلع مایی
باید غزلی در خور و زیبا بنویسیم
این لقمه بزرگ است برای دهن ما
لا حول بگویید که إلّا بنویسیم
تا شهر بداند کسی هم صحبتتان نیست
حق است که از لکنت موسی بنویسم
امروز سه روز است قلم روزه گرفته
بانوی غزل،مرثیه حالا بنویسیم؟
صد البته که مدح تو را آینه باید
با اذن خداوندی سقا بنویسیم
ما شاعر دربار شمائیم حرام است
یک نقطه برای دل دنیا بنویسیم
تا قافیه عمه ی سادات به پا هست
زشت است که ما قصه لیلا بنویسم
این چادر گلدار تو آورده ی عرش است
بگذار که از زحمت حوا بنویسیم
زینب که تو را گرم در آغوش بگیرد
والله محال است دگر ما بنویسیم
ماندیم تو را کوثر زیبای حسینی
یا دختر کوچکتر زهرا(س) بنویسیم
ای ماه سر دست فلک،نام شما را
جا دارد اگر زینب صغری بنویسیم
آنقدر بلند است شب شعر تو بانو
باید که تمام شب یلدا بنویسیم
«کاتب»